در رابطه با چگونگي و نوع نگاه به آينده، دو نگرش کلي همواره وجود داشته است؛ در يک نگاه، آينده بشر تاريك و ظلماني تلقي گرديده و هيچ فرجام اميد بخشي براي آينده بشر، قابل تصور نميباشد. نگاه دوم، نگرش مثبت و سازندهاي است که آينده بشر را مثبت و سرشار از اميد ارزيابي كرده و به چشمانداز روشن و آفتابي که در
انتظار تاريخ بشر است، چشم دوخته است. اين ديدگاه، نگرش غالب و در حال فراگير شدن است. گرچه ممکن است ديدگاه سومي نيز فرض شود و کساني باشند که زمان آينده را در زمان حال خلاصه و توجه مردم را از فراسو به هم اكنون معطوف نمايند، اما حقيقت اين است که اين گروه نيز نميتوانند از آينده به طور کلي چشم ببندند، بلکه آنان نيز زمان حال را ميبايد با نيم نگاهي به آينده سامان دهند. از اين لحاظ بايد گفت: آيندهنگري و نگاه مثبت به آينده، يک امر فراگير و همگاني است.
استاد شهيد مرتضي مطهري رحمه الله عليه اين دو نوع نگاه را نسبت به آينده، ناشي از تفاوت در نوع جهانبيني افراد ميداند، وي ميگويد: «نگرش مثبت، نگرشي است كه غالب معتقدان به ماورا و خدا و نيز اكثر پيروان اديان ـ اعم از آسماني و غير آسماني ـ بدان باور داشته و نشاط و بالندگي فردي و اجتماعي خويش را در آن جستوجو ميكنند؛ نگرش مثبت به آينده هم در ساخت و ساز انسان و جوامع انساني نقش مهمي داشته و هم در معنا بخشيدن و هدفمند كردن زندگي انسانها، نقش تأثيرگذاري خواهد داشت. چه اينکه نگرش منفي، غالباً از آن كساني است كه به ماوراء اعتقاد ندارند و جهان و جهانيان و ارتباط ميان آنها را مادي محض ميپندارند. به تعبير ديگر، اينان ديدگاه ماترياليستي دارند؛ از اينرو بعضي فيلسوفان به جهان و به انسان، هر دو بدبين هستند؛ جهان را در مجموع خود، يك امر نبايستي، يك شيء نامطلوب و انسان را هم در ميان مخلوقات اين عالم، يك موجود شرور و يك موجودي كه اسير يك سلسله غرايز پست و پليد است و از وجود اين موجود، در واقع جز شر چيزي برنميخيزد، ميدانند. آنان معتقد هستند، جهان شر است و انسان هم شرورترين موجودات».1
نقش اديان در شکوفايي انديشه آينده نگر
نکته مهم در رابطه با سير تاريخي انديشه فرجام شناسي، توجه به نقش اساسي و بيبديل اديان الهي در شفاف سازي دورنماي آينده از يکسو و توسعه و شکوفايي نگاه مثبت به آينده از سوي ديگر است. زيرا گرچه انديشه فرجامخواهي و آيندهنگري، داراي ريشههاي فطري و انساني و سابقه کهن تاريخي است، اما اين بحث در حوزه گفتمان بشري، قبل از هر چيز، ره آورد گفتمان ديني بوده و مناديان اصلي آن، پيامبران الهي و کتب آسماني ميباشند.
ويژگيمهم آيندهنگري اديان اين است که پيشگوييهاي پيامبران الهي توانستهاند آرمانخواهي نهفته انساني را، به يک رويکرد فراگير در جوامع بشري تبديل نمايند؛ زيرا آثار رويکرد جوامع به سمت ايده نجات گرايانه اديان الهي، فراگير و همه جانبه ميباشد.
اصل نجات تنها در توان خداوند متعال است؛ نجات او، رحمت عامه است و لطف و عنايت او در همه حال، بندگان را شامل ميشود و آنها را از انواع خطرها، وسوسههاي فكري و روحي و القائات شياطين در امان ميدارد. براي همين هدف اساسي، خداوند متعال، پيامبرانش را براي نجات بشر از ظلمتها، گمراهيها و تباهيها فرستاده است. پس نجات، گسترة وسيعي از حيات آدمي ـ از بدو خلقت و حيات فكري و مادي او گرفته، تا حيات ديني و معنوي و اخرويش ـ را شامل ميشود.2
از اين نظر، موضوع فرجامنگري و توجه به فرداي تاريخ را، ميبايد رهآورد تعليمات اديان آسماني و انبياي الهي دانست که همواره نگاه بشريت را به سوي آينده روشن و بهجتآوري، معطوف نموده و فرارسيدن چنين دوران ايدهآلي را براي فرداي تاريخ بشر، بشارت دادهاند. به همين جهت اين نگرش در ميان پيروان اديان و کساني که داراي جهانبيني توحيدي هستند، نمود بيشتري دارد؛ زيرا مكاتب الهي، از آن جا كه جهان را داراي خالق حكيم، دانا و توانا ميدانند و تدبير جهان را بر اساس اراده حق تعالي توجيه ميكنند، آينده و فرجام بشريت را روشن ارزيابي كردهاند.
به هر ميزاني که جوامع بشري از آموزههاي ديني تأثير پذير بودهاند، در ميان آنان اميد به آينده رسوخ بيشتري داشته است. متفکر شهيد استاد مطهري رحمه الله عليه در اين مورد که گسترش رويکرد دين گرايانه، جامعه را در نهايت به سمت پذيرش ايده حکومت عدل جهاني، نزديکتر خواهد نمود، مي نويسد: «در طول تاريخ گذشته و آينده، نبردهاى انسان تدريجاً بيشتر جنبه ايدئولوژيك پيدا كرده و مىكند و انسان تدريجاً از لحاظ ارزشهاى انسانى به مراحل كمال خود، يعنى به مرحله انسان ايدهآل و جامعه ايدهآل نزديكتر مىشود، تا آنجا كه در نهايت امر، حكومت عدالت، يعنى حكومت كامل ارزشهاى انسانى- كه در تعبيرات اسلامى از آن به حكومت مهدى عجل الله تعالي فرجه الشريف تعبير شده است- مستقر خواهد شد و از حكومت نيروهاى باطل، حيوان مآبانه، خودخواهانه و خودگرايانه اثرى نخواهد بود».3 بنابراين اهميت و تأثيرگذاري آينده نگري و پيشگوييهاي اديان بدان جهت است که برپايه آموزههاي يقينآور وحياني و اخبار غيبي پيامبران الهي و كتب آسماني، از آينده گزارش ميدهد.
مشترکات آينده نگري اديان ابراهيمي
درآموزههاي اديان ابراهيمي، نقاط اشتراک مهمي وجود دارد که شالوده اصلي نگرش اين اديان بر اين وجوه مشترک، استوار است. با نگاه درونديني به آموزههاي آيندهنگر اديان ابراهيمي، مشاهده ميشود که الگوي غالب بر پيشگويي فرجام شناسانه هرکدام از اين اديان بزرگ، پيش بينيجهانيشدن و غلبه بر ساير اديان است. اين آموزه مخصوصاً در آيندهنگري اسلامي، بيش از ساير اديان، مورد تأکيد واقع شده است.
مهمترين اصول مشترک در آموزههاي ديني اديان ابراهيمي که بهطور آشکار و پررنگ مشاهده ميشود، عبارتاند از:
الف) اعتقاد به پيروزي حتمي حق بر باطل و حاکميت پاکان در آينده.
ب) محوريت رهبر الهي وآسماني دراين تقابل(منجي موعود).
ج) تأکيد بر ماهيت ديني نظام آينده (غلبه جهاني دين).
اين محورها را، ميتوان جزء مهمترين اصول مشترک ميان آينده نگري اديان ابراهيمي، به شمار آورد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج15، ص999.
2 . مطهري، مرتضي، تكامل اجتماعي انسان، ص352.
3 . مطهرى، مرتضي، مجموعه آثار، ج24، ص 427.
پدید آورنده: قنبرعلي صمدي(کارشناس و پژوهشگر مباحث مهدويت)
نظرات شما عزیزان: